۵ ایراد به تاسیس شرکت مس آذربایجان
دومینوی استقلال طلبی صنعتی را در ایران به راه نیاندازید!
رئیس جمهوری در سفر روز ۱۲ خرداد به آذربایجان شرقی دستور مهمی صادر کرد و آن استقلال معادن مس این استان و تشکیل شرکت مس آذربایجان بود. دولت می گوید این تصمیم باعث توسعه بیشتر و افزایش رفاه در این منطقه می شود. در مقابل اما منتقدان زیادی درباره مثبت بودن سرنوشت این تصمیم و دستور اظهار تردید جدی می کنند. اما دلیل این نگرانی ها چیست؟
۱) شرکت مس آذربایجان؛ ایده محبوب فدرالیستها
استقلال معادن مس آذربایجان مطالبهای است که اول بار توسط گروهها و چهرههای معتقد به نگاه قومی مطرح شد. در واقع نگرانی اول اتکاء این ایده به نگاه های قومی و ضدملی است که شکلی از فدرالیسم را برای ایران توصیه و تجویز می کنند. گسستن ارتباطات ملی مناطق مختلف خصوصا در حوزه های اقتصادی قدم اولی است که می تواند راه آن ایده نگرانکننده را هموار کند. جای سوال از دولت است که چرا در سفر به آذربایجان شرقی مهمترین تصمیمی که می گیرد بر اساس مهمترین مطالبهای است که گروههای قومگرا در سالهای اخیر مطرح کردهاند؟ آن هم در حالی که این ایده و تبعات آتی آن موجب نگرانی چهرهها و مجامعی است که بر لزوم داشتن نگاه ملی تاکید دارند.
۲) آب را از کجا می آورید؟
یکی از بهانههای اصلی استقلال معادن مس آذربایجان این است که پول مس در استان کرمان در حال هزینه شدن است. از جمله وجود چند باشگاه ورزشی به عنوان شاهد این ادعا مطرح می شود. ماجرا از این قرار است که کنستانتره مس استخراج شده از معدن سونگون به دلیل نبود کارخانجات فراوری به کرمان منتقل و در کارخانجات مس سرچشمه ذوب و پالایش می شود. هدف اصلی تشکیل شرکت مس آذربایجان ایجاد همین صنایع جنبی و جذب اشتغال آن است. اما این کار یک اشکال اصلی دارد آن هم تامین آب مورد نیاز کارخانجههای مس است. هم اکنون میزان آببری صنایع مس سرچشمه به تنهایی در سال در حداقلی ترین حالت ممکن بیش از ۲۷ میلیون مترمکعب است. میدانیم که تاسیس انواع و اقسام صنایع آب بر و کم اشتغالزا در بخش مرکزی فلات ایران چه بلایی بر سر منابع آب آورده. همچنین می دانیم همین الان عدم مدیریت مناسب، وضعیت منابع آب منطقه آذربایجان را به کجا رسانده. حامیان تاسیس یک صنعت آب بر جدید مانند صنایع مس در آذربایجان باید پاسخ بدهند که قرار است آب مورد نیاز این کارخانجات از کجا تامین شود؟ آیا باز هم قرار است چشم به یک پروژه انتقال آب دیگر در کشور داشته باشیم؟ انتقال اب دریا به آذربایجان با توجه به محیط کوهستانی آن چقدر تمام خواهد شد؟ اگر آبی در منطقه هست چرا اول دریاچه ارومیه احیاء نمی شود؟ همین الان به شکل منطقی بخش زیادی از صنایع آب بر کشور به دلیل بحران آب باید به نقاط ساحلی منتقل شوند، در چنین شرایطی ایجاد یک صنعت آب بر جدید در منطقه ای که خود درگیر بحران آبی است، چه توجیهی دارد؟ در سال هایی که اکثر صاحبنظران فهمیده اند بی توجهی به آمایش سرزمین در انتخاب محل صنایع چه ضربه بزرگی به منابع کشور وآیندگان زده، تکرار این کار یک خیانت بزرگ خواهد بود.
۳) اشتغال با کمترین بازدهی سرمایه گذاری
نکته دیگر به بحث اشتغال بر می گردد؛ موافقان استقلال مس آذربایجان از صنایع ملی مس ایران می گویند این کار باعث اشتغالزایی در منطقه خواهد شد. اما نکته ایجاست که اتفاقا صنایع سنگین کمترین میزان ایجاد اشتغال نسبت به سرمایهگذاری را دارند. به طوری که متوسط هزینه ایجاد یک شغل در کل گستره اقتصادی کشور حدود ۱۵۰ میلیون تومان است اما متوسط ایجاد شغل در صنایع سنگین چون معادن بیش از ۳میلیارد تومان اعلام شده. به عبارتی ۲۰ برابر متوسط تولید شغل در تمام حوزه ها. این را هم بگوییم که بیش از ۷۰ درصد اشتغال عموما در بنگاه های کوچک اقتصادی و صنایع خرد ایجاد می شود. اگر امکان جذب سرمایه ای به بزرگی سرمایه ایجاد صنایع مس در آذربایجان وجود دارد چرا این سرمایه به سمت فعالیت هایی با امکان اشتغالزایی بیشتر و زود بازده تر سوق داده نمی شود؟ چرا مثلا ظرفیت گردشگری استان فعال نمی شود؟ چرا ظرفیت تولیدات قدیمی و مشهور منطقه و تقویت تجارت آنها مانند فرش یا کفش تقویت نمیشود؟
۴) تاسیس صنایع بزرگ و سد تحریم
یک مساله بزرگ در خصوص ایجاد صنایع جدید مس در آذربایجان موضوع تحریم است. همین الان که مجتمع های بزرگ مس در کرمان تحربهای ۵۰ ساله را به دنبال خود می بینند باز هم در تور برخی تحریم ها گیر کرده و در مواردی توان تعمیر درست و به موقع صنایع خود را ندارند. در چنین شرایطی شرکت مس آذربایجان با کدام راهکار می خواهد صنعتی پیچیده و بزرگ چون ذوب و پالایش مس را از صفر پایه گذاری کند؟ هر چند بدون شک مسئولان شعار انجام این کار را خواهند داد اما در عمل چقدر امکان چنین چیزی وجود دارد؟ اگر در ایران چنین دانشی هست چرا قبل از آن خدمات تعمیر و نگهداری را به دیگر صنایع مشابه ارائه نمی کند؟ از یاد نبریم بخش زیادی از همین صنایع بزرگ و سنگین کشور در زمانی بنا شده اند که یا تحریمی در کار نبوده یا فشار تحریمی بسیار کمتر از امروز بوده است.
۵) خطر استقلال خواهی صنایع ملی
مهمترین خطر تاسیس شرکت مس آذربایجان الگو شدن آن برای پاره پاره شدن اقتصاد و صنایع ملی ایران است. با همین منطق فردا خوزستان هم می تواند تقاضای تاسیس شرکت نفت خوزستان و یا بوشهر درخواست تاسیس شرکت گاز بوشهر را مطرح کند. ما دارای یک اقتصاد و یک خزانه ملی هستیم. اگر اشکالاتی در نسبت بین درآمد صنایع ملی و خزانه کشور وجود دارد، راهکار از بین بردن یکپارچگی صنایع نیست. چنین کاری نه فقط وحدت اقتصاد و صنایع کشور، بلکه اتحاد اجتماعی و سیاسی ایران را تهدید خواهد کرد. این چیزی است که فدرالیستها و گروههای قومگرا چشم طمع از آن بر نخواهند داشت. تاسیس شرکت مس آذربایجان آغاز دومینویی است که ادامه آن نه ارتقاء اقتصادی مناطق حاشیه ای بلکه ایجاد مطالبه پی در پی استقلال اقتصادی صنایع و در ادامه سست شدن امنیت ملی خواهد بود.